فلوکستین



Rose girls in glass vases
Perfect bodies, perfect faces
They all belong in magazines
Those girls the boys are chasing
Winning all the games they're playing
They're always in a different league
Stretching toward the sky like I don't care
Wishing you could see me standing there
But I'm a sunflower, a little funny
If I were a rose, maybe you'd want me
If I could, I'd change overnight
I'd turn into something you'd like
But I'm a sunflower, a little funny
If I were a rose, maybe you'd pick me
But I know you don't have a clue
This sunflower's waiting for you
Waiting for you
But I'm a sunflower, a little funny
And if I were her, maybe you'd pick me
But I know you don't have a clue
This sunflower's waiting for you
Waiting for you





این آهنگ خیلی خوب توصیف میکنه حال منو توی تمام اتباطات اولیه اجتماعی م. برای من سخته.
همین.


بازگشت دوباره خودمو تبریک میگم

ناشناس نوشتن سخته چقدر.

حقیقتا فضای مجازی اون طرف انقدر آدمو درگیر میکنه که کلا وبلاگ داشتنو یادم رفت

ولی دلم تنگ شد برای اینجا غر زدن و واقعا نوشتن و از ته دل گفتن

با چند نفر انسان جدید آشنا شدم و اصلا از حال و روز یکنواخت تنهای منزوی رو به زوالم راضی نیستم

سرم خیلی شلوغه کلی کار دارم و  تحقیقات داره جلو میره و دوتا پروپوزال نوشتم

اما تنهام

سخت درگیر کارم و به شدت تنها

و این تنهایی منو آزار میده

حتی تلاشم برای پیدا کردن دوست با شکست مواجه میشه و انقدر احمقانه یه رابطه دوستانه رو شروع کردم که جرئت تموم کردنش و نگه داشتنشو ندارم

احمقم

میگه هیچکس تاحالا انقدر باهام خوب نبوده

و من تو ذهنم خوب رو با احمق عوض میکنم

درست میگه هیچ کس مثل من انقدر احمق نبوده که باهاش ادامه بده

خواسته های آدما، انتظاراتشون تا یه جایی طبیعیه

از یه جایی به بعد هر چی بدی، بیشترشو میخوان

اوف

همین

پی نوشت:عروسی دعوتم و افسرده م و اه تف به این زندگی

پی نوشت: با مائده قهرم . حالا من دارم از خودم می رونم اونو. و نمیدونم چرا زندگیم انقدر کنترلش از دستم خارج شده

تا همینجا


درد و رنج خوب نمیشه.
فقط کم رنگ  میشه
آزارش کم‌میشه ولی از بین نمیره
مثل آدامس بادکنکی بزرگ میشه تا درست وسط صورت خودت بترکه و زندگی تو به گوه بکشه.
بعضی خاطرات بد رو نمیشه فراموش کرد
فقط میشه جایگزینشون کرد با یه چیز بهتر
 با خاطرات قشنگ‌تر
ولی کافیه یهasshole پیداش شه که وقت و بی وقت بد بودن اون روزا رو بکوبه توی صورت آدم.
گاهی وقتا کشتن کمهباید حذف بشه طرف.



من چقدر از این گاهی وقتا دارم.چقدر هی گاه و بی گاه حوس میکنم دورم از بیشعور ها خالی بشه
چقدر امروز دلم برای خود خنده روی همیشگیم تنگ شد  و حالم از خیلیا به هم خورد
کاش دخترا انقدر ساده نبودن
کاش پسرا انقدر بی وجدان نبودن
کاش هم کلاسی میموندن
گند زدن

وقتی میرم نزدیکتر تازه میفهمم آدما با چیزی که نشون میدن فرق دارن.
فاصله لازمه
نه به خاطر صرفا رعایت حریم‌ها
بلکه به خاطر اینکه از نزدیک آدما طور دیگه ن
هیچ چیزی اونطوری که باید باشه نیست

چقدر گنگ حرف زدم
چقدر پارانوییکم
آخرین بار دوسال پیش اینطوری نا امید بودم

بعدش خوشحالی منو پر کرد و حالم خوب شد

راستی
میشه فلوکستین ۲۰ بخورم به جای۱۰؟
اصلا من برای دکترم مهم هستم؟
ادامه مطلب

پارانوییک شدن من بر میگرده به دوران خیلی کوچیکیم از اون موقعی که یادم میاد من کلا با خودم راه نمیومدم.

اگه حق با من بود بازم من تو وجودم خودمو مقصر میکردم


و کلییی بعد ترش که بزرگتر شدم ادامه پیدا کرد. من همیشه تنها متهم قصه های توی ذهنم

همیشه گناهکار و همیشه زندونی

مجازات میکردم خودمو برای گناه بقیه

الان بزرگ شدم

ولی بازم هنوز همونم

هنوزم وقتی برای کسی کاری انجام میدم و طرف مقابلم ری اکشن نه چندان مودبانه ای نشون میده حس میکنم منم که لیاقت طرف مقابلمو ندارممیبینی؟گول زدن و اذیت کردن من به تار مد بنده

برا همین هم ممکنه یه نفر با گستاخی خودش کاری کنه من از زندگیم سیر شم و دست به خودکشی بزنم

انقدر خفن/:

حالا وختی دارم برای یه نفر از خواب و خوراکم میزنم و کارای خودمو به تاخیر میندازم

درسته که انتظار تشکر ندارم

ولی انتظار فحش هم ندارماونم از طرف کسی که خیلی دوسش دارم

حالا طرف بیاد و فحش بده

نمیفهمه من تموم شبو تا صبح با خودم کلنجار میرم که کجای راهو غلط رفتماینارو اگه ناخودآگاه انجام بدم که درد ندارهدرد اینه که من میدونم پارانویاس

ولیی نمیتونم مقاومت کنم

درد اینه که وقتی کسی بدونه پارانوییکم

فکر میکنه بدبینم به"بقیه"

و این منو میندازه رو دور تکرار تصور بد بودن خودم

کاش بود کسی که فقط بگه : همینطوری دوستت دارم


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

گروه حسابداری هنرستان نوائی اصفهان برگزار کننده تورهای زمینی ذهن و مغز بردیا نیوز فاطمه حسن‌پوردَکان امیرعلی چاپ پلاستیک نایلون نایلکس سلفون مشهد محاسبات سریع ذهنی نوشته هاي فتانه خانم رضا بهمن آبادی "دلم در پی اوست"